من آمادهام برای دوست داشتنت
در نیمههای شب
در بین انبوه روزمرهگیها
بین گرانی و فساد
و ازدحام تراکنشهای ناموفق بانکی
من آمادهام که دل تنگت شوم
در ساعات اداری
با چشمانی پف کرده
من آمادهام که بیشتر از همیشه
حق را به تو بدهم
آرام کنار گوشت بگویم
حق با شماست خانوم محترم، من کمی زیاده خواهم
وگرنه شما...
امروز...
شانه به شانهی من...
و تو بلند بلند بخندی
من آمادهام که دوست داشتن کم کم
بین ما ریشه کند و بزرگ شود و جوانه بزند
ببخشید من به عشق اعتقادی ندارم
شما در صف نانوایی هم بیرحمانه زیبایید!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر